۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه

بدبخت ميميري

پسرم سيگار نکش ، ميميري با اين ريه ات :|
پسرم اينقدر به غذات نمک نزن ، رگاي قلبت بسته ميشن
رفيق چرا اين قدر مشروب مي خوري ؟ کبدت بگا نره يوخ ؟ ميميريا !
گوساله چشمات و وا کن خوبه زيرت بگيرم هم تو بميري هم من بدبخت شم ؟
اين قرصارو که مي خوري رفيق ضررش زياده ها ، مطمئن نيست ، ميميري :|
آلوده گي هوا ، پارازيتا و الخ
چرا ما نميميريم ؟؟
چرا فقط قرار زجرکش شيم ؟؟
چرا تخم خودکشي نداريم ؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر